کد مطلب: ۶۷۹۲۹۷
۰۵ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۲

بانوی یک عمر وسواسی، تاول پا‌های زائران را درمان می‌کند

اولین باری که پایِ زائر را در دست گرفت، بال در آورد، با اینکه در تمیزی کمی وسواس داشت، اما با عشق زخم پای زوار اباعبدالله را مداوا و تاول پایشان را پانسمان می‌کند…



گروه زندگی_فاطمه زهرا نصراللهی: حاضر بود هرکاری کند، اما فقط آنجا باشد، سال‌ها آرزویش دیدن ضریح شش‌گوش آقا امام حسین علیه السلام بود. سال‌ها برای آنجا بودن خون دل خورد تا بالاخره طلبیده شد. آن هم چه طلبیدنی! قرار بود خادمش باشد و زائرهایش را مداوا کند و در قدم به قدمی که عشاق برمی‌دارند، سهیم باشد. خادمِ تاول! اطرافیانش بار‌ها در صورتش نگاه کرده بودند و گفته بودند: «آخه تو وسواس داری!» راست هم می‌گفتند نسبت به بهداشت و تمیزی و… خیلی حساس بود، اما التیام درد تاول از پا‌های زائر‌های آقا امام حسین علیه السلام برایش لذت بخش‌ترین کار دنیا بود!
این بخشی از روایت عاشقیِ خادم ۱۰ساله امام حسین علیه السلام است؛ «آسیه شایسته نیا» معلم جامعةالقرآن که مدرس قرآن و دینی بچه‌های پیش دبستانی و دبستانی است.
*حاضر بود هر کاری کند، اما فقط در جوارِ امام حسین باشد
خاطره شیرین آن خبر هنوز هم همراهش است؛ در باشگاه مشغول ورزش بود. بعد از اتمام تمرین‌هایش متوجه تماس‌های پی‌در پی دختر خاله‌اش می‌شود. نگران می‌شود و با او تماس می‌گیرد، آن طرف خط کسی پیک‌خوش خبر می‌شود و به او مژده برآورده شدن دعاهایش را می‌دهد. وقتی دخترخاله‌اش می‌پرسد: «حاضری برای خادمی آقا بری کربلا. به ثانیه نمی‌رسد که آسیه جواب بله را می‌دهد و می‌گوید: «آره برای هر خدمتی که هست، من میرم».
ابتدای پروسه خدمتش به دنبال نیروی ماساژ بودند. آسیه قبول می‌کند و آموزش‌های لازم را می‌بیند، اما سال قبلش در یک رشته ورزشی بازویش آسیب دید و نگران بود که نکند این آسیب دیدگی مانع خدمت شود. اما با این حال آموزش می‌بیند و به عنوان نیروی ماساژ اعزام می‌شود. اما از شانس او اولین روز خدمتش، یک دختر نوجوان عراقی با بدنی قوی و عضلات فوق‌العاده سفت و گرفتگی سنگین، اولین زائری می‌شود که باید ماساژش دهد. آسیه با همه توانش او را ماساژ می‌دهد، اما هر چقدر تلاش می‌کند، از بدن او عکس العملی دریافت نمی‌کند. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. زمان زیادی او را ماساژ می‌دهد، ولی او هیچ احساس مثبتی دریافت نمی‌کند و گرفتگی‌هایش باز نمی‌شود که نمی‌شود.
قادر به صحبت با یکدیگر هم نیستند و احساس سرخوردگی می‌کند و با بغض می‌رود نزد مسئول گروه و با عجز می‌گوید: «با این حساب من از عهده ماساژ بر نمی‌آیم و هیچ خاصیتی در این قسمت ندارم. کار دیگه‌ای به من بدهید». اینجا بود که خدمت ربودن خستگی و مرهم نهادن روی زخم زائر کوی حسین علیه‌السلام نصیب آسیه می‌شود. مسئول موکب به او می‌گوید که برود کمکِ خادمان تاول.
آسیه بدون هیچ درنگی با اشتیاق برای خدمت می‌رود. درحالیکه در زندگی معمولی خودش کمی در تمیزی و بهداشت افراطی است و اطرافیانش به او می‌گویند «وسواسی»، اما آنجا تنها چیزی که به آن فکر نمی‌کند وسواس است.
* اولین باری که پای زائر را در دست گرفت، بال در آورد!‌
می‌پرسم حس و حال‌تان در زمان درمان و ترکاندن و بخیه چطور بود؟ با وجود وسواس بودنتان چطور دوام آوردید؟ «هیچ حس بدی نداشتم. با این فکر که قرار است پای زائر‌ها را که در این مسیر خسته و زخم می‌شود و تاول می‌زند و آسیب می‌بیند، را التیام ببخشم، برایم یکی از بهترین و زیباترین حس‌های دنیا بود. اصلا به این فکر نمی‌کردم که شاید دست زدن به آن پا‌ها حالم را بد می‌کند. اولین باری که پای زائر را در دستم گرفتم، انگار بال در آوردم و پرواز کردم. از آنجا برایم قصه عاشقی گروه تاول شروع شد.»
*با هر تاولی که ترمیم می‌کند، با دلش به زیارت حرم می‌رود
سال‌ها آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام را در دل داشت، اما اکنون بیشتر در حال خدمت به زوار است و کمتر فرصت زیارت ارباب نصیبش می‌شود، اما خودش معتقد است، همین که پای زائر را پانسمان می‌کند تا از او دردی را برطرف کند، انگار تحت قبه امام حسین علیه السلام است و همان لحظه حس می‌کند که در محضر امام حسین علیه السلام حاضر است.
برای او زیباترین و معنوی‌ترین بخش قصه آن قسمتی است که زائران بعد از مداوا به او می‌گویند وقتی به حرم برسند حتما به نیابت از او زیارت می‌کنند.
برخی زائران تاول‌های سختی دارند؛ وقتی آسیه آب تاول پای برخی از آنها را خارج می‌کنند، خیلی اذیت می‌شوند، او از آنها که عذرخواهی می‌کند، اما زوار شرمنده می‌شوند و او را می‌بوسند و تشکر می‌کنند. آنقدر بزرگوارند که آسیه و همکارانش شرمنده می‌شوند.
* زائری که النگوی خود را هدیه داد
از خاطره‌های ماندگار آسیه قصه خانم عراقی است که به بخش تاول مراجعه کرده و وقتی یکی از دوستان خادم، تاول او را درمان و پانسمان کرد، النگوی طلای خود را به او هدیه داده است. هر کاری کرد تا النگو را از او نگیرد، اما زائر عراقی آنقدر اصرار و گریه کرد و او را قسم داد تا هدیه را از او قبول کند. می‌گفت دوست دارم این هدیه را به تو بدهم. زائران امام حسین علیه السلام دل بزرگی دارند. حتی برخی از زائران بودند که سال بعد آنها را یادشان مانده بود و برای همه آنها تسبیح ام البنین آوردند. آسیه می‌گوید: «کسانی هم بودند که یکبار به موکب خادمان اربعین به خصوص قسمت ماساژ می‌آمدند، سال بعد دو مرتبه می‌آمدند و می‌گفتند که این درد سال‌ها با ما همراه بود و با هیچ دوایی درمان نمی‌شد، اما با یکبار ماساژ گرفتن در این موکب درمان شدیم.»
*خدمتی که روزیِ پسر هم شد!
۴ سال است که توفیق خادم‌الحسین نصیب پسر آسیه هم شده است. پسرش ۲۰ساله است و تا پارسال خادم بخش ماساژ بود و امسال خادم بخش رسانه بود.
آسیه در عمود ۷۰۷ موکب علی بن موسی الرضا علیه السلام به همراه گروه درمانی مواسات در خدمت زائران امام حسین علیه السلام است.

برچسب ها: اربعین وسواس
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر